سخن عارف
نویسندگان
چکیده
خاموشی زبان و ضمیر در سلوک عرفانی جایگاهی بنیادی دارد و سرّ تأکید فراوان عارفان بر لب فرو بستن و نفی خواطر، در تأثیر عمیق این دو در پیمودن موفقیت آمیز مسیر سلوک عرفانی نهفته است. در این نوشتار، کوشش ما معطوف به یافتن پاسخی برای این پرسش بنیادی است که «چرا عارفان به رغم تأکید بر ضرورت خاموشی، غالباً پرسخن بوده اند؟» البته ناگفته پیداست که همه عارفان مشمول چنین حکمی نیستند اما چهره های شاخص عرفان اسلامی غالبأ پرسخن بوده اند و اقوال شفاهی یا آثار مکتوب منظوم و منثور فراوانی از خود بر جای نهاده اند. کثرت آثار چهره های برجسته عرفان اسلامی از قبیل خواجه عبدالله انصاری، سنایی، عطار، مولوی، ابن عربی و جامی نیازی به اثبات ندارد. در این مقاله می کوشیم که دواعی و انگیزه های سخن گفتن عارف را کشف کنیم و علل و عوامل انبوهی کلام شفاهی و مکتوب آنان را نشان دهیم. شایان ذکر است که مقصود ما از «عارف» ، مصداق اتمّ این واژه است؛ یعنی کسی که سفر إلی الله را به پایان رسانده است و پس از فنای فی الله، واجد مقام بقای بالله شده است. یادآوری این قید از آن رو اهمیت دارد که در طول سلوک إلی الله، از خاموشی زبان و نفی خواطر گریزی نیست و در حالت فنا نیز خاموشی زبان و ضمیر از لوازم ذاتی فنا به شمار می رود؛ بنابراین عارفی که واجد مقام بقای بالله است، عرصه ظهور و بروز اسماء و صفات الهی است و می تواند «ناطق» و «قائل» نیز باشد.
منابع مشابه
بررسی چرایی و چگونگی سخن گفتن عارف با تکیه بر فیه ما فیه و مثنوی معنوی مولانا
خاموشی همواره به عنوان یکی از اصول عرفانی مدّ نظر عرفا قرار داشته است. در این پژوهش پس از بررسی انواع خاموشی و اسباب توجه عارفان بر ضرورت خاموشی، به بررسی چرایی و چگونگی سخن گفتن عارف پرداخته شده است. پژوهش حاضر با اتکا بر دو کتاب مثنوی معنوی و فیه ما فیه مولوی و با رهیافتی تأویلی بر اساس شیو? توصیفی-تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای و استنادی صورت گرفته است.
ابوعلی رودباری: عارف جوانمرد
یکی از عارفان گمنام قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری، ابوعلی رودباری است که با القابی همچون «حافظ حدیث، ادیب، فقیه، امام قوم، ائمّه و شاعر صوفیان»، در کتب تذکره و انساب از او یاد شده است و مشایخ و بزرگان بسیاری چون «ابوعلی کاتب، ابویعقوب نهرجوری و خواجه عبدالله انصاری»، از وی به نیکی یاد کرده، تقوا و اخلاق و دانش و هنر شاعری و حافظة شگرف او را در حفظ احادیث، ستودهاند. با وجود این، شخصیّت، اندیشهه...
متن کاملاسپینوزا، فیلسوف یا عارف؟
اسپینوزا از فیلسوفان قرن 17 اروپاست. به جهت آنکه وی کل هستی را جوهری واحد میداند، برخی او را عارف وحدت وجودی انگاشتهاند، اما با توجه عمیقتر به فلسفه وی معلوم میشود که او را نه تنها نمیتوان عارف دانست بلکه وی از زمره فیلسوفان متجدد و پیرو دکارت (کارتزین)است و همانطور که فلسفه جدید مبتنی بر محوریت بشر و اندیشه اومانیستی است، فلسفه اسپینوزا نیز از این امر مستثنا نیست و لذا اندیشه او را نمی...
متن کاملصراط مخلَصین نقطۀ خاموشی عارف
سیر به سمت کمال مستلزم گذر از موانع و حذف و نفی حجاب خودی و رسیدن به بینقشی و تسلیم است. راه سلوک با مطیع ساختن نفس امّاره و توجه نمودن به راهنماییهای نفس لوّامه آغاز می گردد. هر کدام از دو نفس امّاره و لوّامه شامل من های کمالطلب و امیالگرا(ضدکمال) است. در مرحلة دوم آدمی از هر دو نفس امّاره و لوّامه نیز خود را می رهاند زیرا تا در کشاکش این دو نفس کژ می شود و مژ می شود به مقام «اطمینان» نخواهد رسید. ر...
متن کاملانسان آرمانی چند شاعر عارف
انسان همیشه در تاریخ زندگی و حیات خویش به دنبال یافتن راه نجات و رستگاری از این دنیا بوده است و فکر او به دنبال پاسخگویی به این پرسش که چگونه میتوان زندگی ایدهآلی در این دنیا داشت تا به رستگاری رسید. شاعران و عارفان ادب فارسی نیز برای پاسخگویی به این سؤال، اندیشهها و نظریات خودشان را به شکلهای گوناگون در اشعار و نوشتههایشان بیان کردهاند. آنها به تبعیت از قرآن کریم، حضرت رسول اکرم(ص) و ج...
متن کاملمنابع من
با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید
عنوان ژورنال:
جاویدان خردجلد ۱۲، شماره ۲۸، صفحات ۱۴۹-۱۶۹
کلمات کلیدی
میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com
copyright © 2015-2023